در پهلوی اغیار به هر سو نظری داشت گویا ز نهان آمدن من خبری داشت دی گفت بسی حرف وفا روی برویم گویا که به من روی و سخن با دگری داشت آرام ازو جذبه ی شوق که چنین برد؟ کامروز سراسیمه به هر سو گذری داشت چون دید مرا یار،‌ برافروخت ز خجلت گویا ز ستم های رقیبان خبری داشت میلی نگه از یار ندیدم دم رفتن پنداشتی از ماتم من چشم تری داشت میرزا قلی میلی مشهدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/136173