در گلشنی که از گل رویت سخن رود ما را ز سر هوای گل و یاسمن رود مرجان کجا بلعل لبت می توان رسد آنجا که آبروی عقیق یمن رود؟ فردا حدیث حسن تو و شرح عشق ماست تنها حکایتی که دهن در دهن رود با یار چون بخلوت دل می توان نشست مغبون کسی بود که بهر انجمن رود با چشم ما کسی که برویت نظر کند هوشش ز سر درآید و تابش ز تن رود (صابر) هوای کوی تو دارد بسر هنوز کی از سر غریب هوای وطن رود؟ صابر همدانی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131732