دلا از خویش شو پنهان و میرو درون دیده چون انسان و میرو برآور سر ز خاک جمله ذرات چو خورشید فلک تابان و میرو چو آن یار سبک روح مجرد در آورد چشم این خلقان و میرو چوعشق ذات پاک حی بیچون چو ما عاشق شو و حیران و میرو نداند غیر او او را دیگر کس خدا را با خدا میدان و میرو در آور باغ همچون ابروانش روان شو در گل و ریحان و میرو سحرگاهان حدیث درد خود را چوبلبل پیش او میخوان و میرو برا کوهی چو خورشید از پس کوه حدیث من رانی خوان و میرو کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130800