دماغ ساغر می از شراب ما خشک است چونان خانه ی درویش، آب ما خشک است مگر به سنگ تواند نسیم بشکندش ز بس چو شیشه ی خالی حباب ما خشک است ز تشنگی چمن ما به کربلا ماند که همچو دست لئیمان سحاب ما خشک است دلم که سوخته، او را قبول کی گردد مزاج مست لطیف و کباب ما خشک است اگر شکفته نگردد سلیم معذور است دماغ غنچه ی دل ز آفتاب ما خشک است سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101041