دهم بازت نشان از کیمیایی کنی از فقر تا رو برغنائی قناعت باشد ار دانی تو معیار که گردد طرح قطمیرش بقنطار قناعت اکتفا باشد بموجود گذشتن از خیال شیئ مفقود از آنرو گفت سلطان صناعت که کنز بی‌زوال آمد قناعت نه پندار اعظم از وی کیمیائی بدرد فقر از او بهتر دوائی کند رد یک دم آن گو گرد احمر براده آهن نفس تو را زر ببوته امتحان گر تابی اینحرف جسد را نیست حاجت رنگ شنجرف صفی علیشاه : بحرالحقایق : بخش ۳۵۹ - الکیمیا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/139205