دوش غم بر گریه‌های زخم ما خندید و رفت پاره‌ای بر ریش‌های ما نمک پاشید و رفت عید نومیدی مبارک باد کز رویش نگاه همچو اشک حسرتم در خاک و خون غلتید و رفت شب در آمد غم درون از رخنه‌های سینه‌ام دامنی داغ جگر از هر گیاهم چید و رفت مرهم الماس می‌پنداشت زخمم چاره‌جوست آمد و روی تظلم بر زمین مالید و رفت بر سر نعش فصیحی این همه فریاد چیست بر در غم بینوایی پاره‌ای نالید و رفت فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137465