روی بهر چه هر دم سوی گلشن بیا گلهای اشگم بین بدامن دلم کائینه نور تجلی است مدام از عکس رویت هست روشن ز سروت کی کند دل قمری جان که طوق بندگی دارد بگردن چه حد خورشید تابان را که آید بطرف کعبه کویت ز روزن تو آنشاهی که جبریل امین را در خلوت سرایت گشته مأمن نبودش آن تزین عرش اعظم ز نعلینت نمیشد گر مزین بجز نور رخت در کعبه و دیر نجوید دیده شیخ و برهمن تو جان عالمی عالم تن تو کجا بیجان حیاتی هست بر تن فلک گر باردم از کین بسر تیغ بود مهر توام در بر چو جوشن ز گفتارت که برهانیست قاطع حدیث کاف و نون گشته مبرهن ز رخسارت که مرآت الهیست شده نور علی ما را مبین نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش اول : شمارهٔ ۲۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140399