روی چو آفتاب و مه داری زلف و خال چو شب سیه داری می بری صد هزار دل هر دم چه شود گر یکی نگهداری چون تو سلطان کشور حسنی همه آفاق را سپه داری در زنخدان خویش ای دلبر یوسف روح را بچه داری وحده لا شریک له گفتی جمله ذرات را کوه داری پیش عشقت که کبریای دل است کوهی خسته را چو که داری کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130833