زان سفله وجودی که شریر است عدم به دستی که به آزار علم گشت قلم به آندل که باندوه کسان خرم و شاد است پیوسته گرفتار به اندوه و علم به آنکو قلمش گرم سیه کاری و فتنه است با تیغ جدا بند ز بندش چو قلم به ایثار مکن در حق نااهل که صد ره امساک در این باب ز ایثار و کرم به قول بشر و فعل بشر راست به آری آن ابروی جانانه و تیغ است که خم به لامذهبی اسباب خرابی جهانست با ترک صمد باز پرستش ز صنم به از دیر و حرم روی بدل کن که بتحقیق این خانه یار است و ز دیر و حرم به گم گوی صغیر و مفزا رنج و ملالت صحبت بد و نیک آنچه گه باشد همه گم به صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135737