زاهد بنای سست ورع را خراب گیر بگذار سبحه از کف و جام شراب گیر از باده گرم ساز نفس را و بعد ازان دریوزه کن چو لاله و آتش ز آب گیر جز آنچه داده اند به هرکس، ازو مخواه از شمع روشنایی و از گل گلاب گیر از خاک راه عشق به دست آر سرمه ای میل زری ز هر مژه چون آفتاب گیر از کاهلی به دام تو عنقا شده شکار بر قصد صعوه ساز کمین و عقاب گیر بر خصم دستبرد حریفان چنین کنند بیدار شو شبی و جهان را به خواب گیر ما طایران عرصه ی گلزار آتشیم دامی به راه ما نه و مرغ کباب گیر از ما چو کوهسار سؤالی که می کنی خاموش باش و گفته ی خود را جواب گیر ضایع مکن درین چمن اوقات خویش را گل چیده ایم ما، تو بیا و گلاب گیر هرگاه خواستی، نتوان خورد می سلیم ساغر به روز ابر [و] شب ماهتاب گیر سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101424