زرگر پسران نازک اندام هستند همه چو نقره ی خام باشد ز الم چو گشت جوشان حال دل من چو قال ایشان چون پخته کنیمشان بابرام ز آتش نپزد چو نقره ی خام دم شان چو بوته در جوش با شعله زیادشان هم آغوش در کوره ی غم ز درد ایشان آتش کشدم سر از گریبان آتش ز دل علم کشیده چون کوره ی تازه دم دمیده تا چند ز بیم خوی ایشان بندم لب خویش را ز افغان تا چند کشد دل کمینه چون دم نفس از شکاف سینه گشته رخشان هر آنکه دیده سر تا پا، چشم چون حدیده خواهد دل خسته ی پریشان انگشتر زینهار از ایشان انگشت کنم مگر زبان را انگشتر لعل آن دهان را وحیدالزمان قزوینی : شهرآشوب کوچک : بخش ۷ - صفت زرگران گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/126921