ز بو به چین شکنی قدر ناف آهو را کنی ز شانه پریشان چو عنبرین مو را به چهره یافتم از چیست خال مشکینت بلی درآتش سوزان نهند هندو را جهان چو دکه ی عطارها معطر شد مگر تو شانه زدی زلف عنبرین بو را به صید خسته دل من چه می کنی کوشش تو شیر گیری اشارت کنی گر آهو را چو روز عید کنند عاشقان مبارکباد مگر که دوش نمودی هلال ابرو را زمین ببوسد وبنهد به پیش پای تو سر نمائی ار که به خورشید آسمان رو را ز آب شور گهر در زمانه می خیزد در آب شیرین پرورده ای تو لؤلؤ را ز بار مهر توخالی نمی کنم پهلو به تیغ کینه شکافندم ار که پهلو را در آید از در دیگر برت بلند اقبال هزار بار برانی گر از درت او را بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130957