ز تاب گل ز بس افروخت آشیانه ی مرغ سمندر از پی آتش رود به خانه ی مرغ تو فکر روزی خود را به آسمان بگذار بود به عهده ی صیاد، آب و دانه ی مرغ کسی به غیر غم از دل نمی دهد خبری سراغ گیر ز صیاد، راه خانه ی مرغ امید حاصل دنیا نشاط انگیز است ز ذوق بیضه بود هر نفس ترانه ی مرغ صبوری از دل عاشق طلب مکن ناصح مجوی بیضه ی فولاد از آشیانه ی مرغ سرود دل به سر زلف او سلیم خوش است که نیست بی اثری ناله ی شبانه ی مرغ سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101488