ز تب مباد صداعی بدان جوان یارب
که صدقه سرش این پیر ناتوان یارب
ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت
توام خلاص نمایی ازین فغان یا رب
رسید یا رب من شام غم به مجمع دیر
چه باشد از تب من بشنود از آن یارب
ز دیر مغ بچه ای مست شد برون سوی شهر
ز اهل زهد به دیر امینش رسان یارب
شدن به کوی ریا شیخ را خوش است مباد
مرا به جز روش کوچه ی مغان یارب
چو سرکشی است طریق ریا سر فانی
شود به دیر فنا خاک آستان یا رب!
امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۴۳ - مخترع
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/120068