ز جان خویش اگر عاشقان نظر گیرند گمان مکن نظر از روی یار برگیرند مرا بکشت غم یار لیک از آن شادم که کشتگان غمش زندگی ز سر گیرند مرا ز حالت مجنون خبر دهند دو دوست روا بود که ز احوال هم خبر گیرند غلام همت آن رهروان چالاکم که از دو کون ره عالم دگر گیرند ز سنگ حادثه بشکسته بال مرغانند که همچو بیضه فلک را بزیر پر گیرند غزال طعمهٔ شیر است لیک ز آهوی چشم بگاه صید یتان ره بشیر نر گیرند صغیر طول‌ امل کن رها که هشیاران مراین دو روزهٔ ایام مختصر گیرند صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135570