ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را ز کجا شنیده یارب که غبار کوی یاریم کند آن کسی که نسبت به گل بهشت ما را به اسیری ام برد خط چو شوم ز زلف آزاد خط بندگی برآمد، خط سرنوشت ما را به بهار باغبانم مسپار گو به دهقان نتوان چو مرغ راندن ز چمن به کشت ما را نه سر نوای بلبل، نه دماغ نکهت گل دل خوش جهان نبیند که چنین سرشت ما را! مطلب سلیم از ما، خبری ز دین و دنیا که به حال خود زمانی غم او نهشت ما را سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100833