ز سودای رخت همیان زر گل بر سرم ریزد ز شب تا صبح مشک سوده سنبل بر سرم ریزد مهیا کرده ام ای گل برای سوختن خود را شرار از شعله آواز بلبل بر سرم ریزد ز جوی آرزوی خویش تر ناکرده انگشتی غبار حادثات از سایه پل بر سرم ریزد به یاد زلف او شبها کنم از سایه بالین را پریشانی شود سبز و چو کاکل بر سرم ریزد به دوشم سیدا تا میرعادل سایه افگن شد به گلشن پا گذارم باغبان گل بر سرم ریزد سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134405