ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا هنوز شکر بود صدهزار بار مرا گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟ به بوسه ای که دهی و کشی منه منت چه منتم ز تو چون گشت انتظار مرا؟ به جرم عشق و می از شحنه ام ضمان طلبد به پیر میکده عشق گو سپار مرا ز می خمار بود و ز خمار می نوشم به دور باده تسلسل شد آشکار مرا مگو مرو بسوی دیر وه چو مغبچگان برند موی کشادم چه اختیار مرا ز جرم باده چه باکم که دوش هاتف غیب ز لطف شامل او کرد امیدوار مرا دگر مگوی که چون مست سازمت بکشم چه سود ازین سخنت کشت چرن خمار مرا! امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۳ - اختراع گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120048