ز من شکایت آن جورپیشه برعکس است فغان سنگ ز بیداد شیشه برعکس است صدای سنگ کند رخنه در دل فرهاد به بیستون وفا، کار تیشه برعکس است نهال خشک وجود مرا ز موی سفید چو نخل شمع، درین باغ ریشه برعکس است ز دیدن رخ او آتشم فتد در دل چو آب و آینه، کارم همیشه برعکس است ره گریز به خاک است از فلک ما را جز این چه چاره پری را، که شیشه برعکس است سلیم، ناله ز راحت کند دلم، آری به هند زلف بتان، کار و پیشه برعکس است سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100921