ساقیا می ده که از هشیاریم دیوانگی است میکند مجنون و ما را از تهی پیمانگی است عاقبت بیگانه اند این آشنایان خرم آن کش طریق آشنایان جهان بیگانگی است مرد آن نبود که آرد چار زن را در نکاح کز زن و زن سیرتان بستن نظر مردانگی است ای دل ار ویران شدی از جور دوران غم مخور زانکه اندر راه عشق آبادی از ویرانگی است هست زهد و عافیت افسانه وزین هم خوشم گه بکوی عشق در رسواییم افسانگی است عرش پروازند رندان همایونفر ز عشق شیخ در خلوت فرو رفته چو مرغ خانگی است خلق روشن چشم ازان شمع شبستان وصال در گداز و سوز ما را منصب پروانگی است مست در کوی او فتادم کرده ترک خانمان در میان راه خواب سگ ز بی کاشانگی است فانی آنانی که در عالم به هیچی قانعند نیست از عجز و زبونی بلکه از فرزانگی است امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۵۶ - مخترع گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120081