سایه ی بخت، مرا افسر شاهی باشد مرهم داغ دلم برق سیاهی باشد فتنه ی دور جهان نیست ز تحریک کسی بحر در موج نه از جنبش ماهی باشد نگهی وقت شهادت ز تو شد قسمت ما مفت کی کشته شود هرکه سپاهی باشد در طلبکاری او شوق چنان می باید که اگر کشته شوی، خون تو راهی باشد من کجا و سفر از کوی خرابات، سلیم چه توان کرد چو تقدیر الهی باشد سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101382