سحر شد و دم تأثیر ناله می گذرد تو خفته ای به کمین و غزاله می گذرد ز چیست این همه تعجیل عمر، حیرانم که تند و تلخ چو دور پیاله می گذرد به رخصت تو که خواهم به آب می شستن نه صفحه را، که سخن در رساله می گذرد ز باد صبح سبک خیزتر بود، آری نگه به روی تو بر برگ لاله می گذرد صبا ز حلقه ی زلف تو بوی مشک گرفت گمان بری که ز ناف غزاله می گذرد خوش آنکه دختر رز در نقاب عصمت بود بیا سلیم که حرف دوساله می گذرد سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101118