سوادالوجه فی‌الدارین رازیست که از بهر فقیران امتیازیست از آن فقر حقیقی مرتسم شد رجوع عبد بر اصل عدم شد بدنیا و آخرت پنهان و پیدا فنا فی‌الله گردید او بیکجا از آن کارسیه رویان بکام است هولله است هر فقری تمام است سوادالوجه چون گشتی زدارین ز پیشت خاست یکجا گرد کونین نه عالم ماند و نی آثار عالم نه یاد خلق و نه دیدار عالم چنان ثابت کند در خود فنا را که نه خود را بداند نه خدا را ز عارف حیرت اندر حیرت اینست فنای فی‌الفنا در وحدت اینست چون کونینش ز خاطر شد فراموش نداند هم که یارستش هم آغوش سوادالوجه دون اینمقام است در اینجا فقرها تام التمام است در اینجا جای تقریر و بیان نیست ز فقر و از فقیر اینجا نشان نیست صفی علیشاه : بحرالحقایق : بخش ۱۴۹ - سوادالوجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/138995