سواد اعظم آن خال سیاه است سواد الوجه او آنجا گواه است ز عکس خال آن خورشید رخسار فراوان داغها در جان ما هست بر آن دانه و آن خط و خالش ز سوز سینه ما دود آه است لبش از خون دلها می خورد می از این دو چشم مستش در نگاه است ز خورشید جمالش سوخت جانها ولی در سایه زلفش پناه است به اسماء و صفات ذات بیچون که آدم مظهر سر اله است بسوزان خرمن پندار کوهی تعین با یقین چون باد و کاه است کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130668