سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شمع در میان آتشم با دیده گریان چو شمع آفرین بر سوز و ساز ما که شبها تا بروز شمع گریان است و ما را دولت خندان چو شمع خانه روشن گردد و جانم شود روشن چو ماه گردرائی از در تاریک درویشان چو شمع راه وصلت بازیابم در شب زلف سیاه گر کند بر من شبی روی تو نور افشان چو شمع کوهیا وقت است کز ماه رخش روشن شوی چند خواهی سوختن از آتش هجران چو شمع کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130758