سینه‌ام مجمر و عشق آتش و دل چون عود است این نفس نیست که برمی‌کشم از دل، دود است دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی اینقدر هست که مژگان تو خون‌آلود است از تو گر لطف و کرم ور همه جور است و ستم چه تفاوت که ایاز آنچه کند محمود است خلق و بازار جهان کِش همه سود است زیان من و سودای محبت که زیانش سود است مهر از شیون من وضع روش داده زیاد یا در صبح شب هجر تو قیراندود است هر که یغما نگرد زلف و خط او گوید دبر دیو سلیمان زره داود است یغمای جندقی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/125669