شده گم دلم که از هجر چو لاله داغ دارد بچنین نشان عزیزان که دلی سراغ دارد ز شراب ساقی‌ام شب دل و جان برقص‌ام د متحیرم که این شوخ چه در ایاغ دارد بر عشق میشود محو چراغ عقل آری بر آفتاب روشن چه بها چراغ دارد مکنید جز ز جانان بر من حدیث یاران که ز غیر دوست عاشق بجهان فراغ دارد رخ و قامتش دل من چو بدید چشم رغبت نه به ماه آسمان و نه بسر و باغ دارد چو من ار نه عاشقانند لب و عذار او را ز چه غنچه خونجکر شد ز چه لاله داغ دارد خط سبز یار دیده است صغیر و تا قیامت نه خیال سیر باغ و نه هوای راغ دارد صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135562