شعله ی رسوایی منصور، خس پوش من است مایه ی حلاجی او پنبه ی گوش من است گر به دست من رسد پیمانه جام جم شود همچو پیر دیر، معراج سبو دوش من است انجمن از می تهی گشت و دماغم تر نشد خون صد مینای می در گردن هوش من است از پی شوخی که از من می گریزد همچو تیر چون کمان خمیازه ی خشکی در آغوش من است شورش مستان سماع بیخودی آرد سلیم باده در میخانه گر می جوشد از جوش من است سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100867