شمع! بنشین ز طربخانه پروانه جدا ترک فانوس مکن،گور جدا، خانه جدا تا لب شیشه به صد بوسه نگردد ضامن لب ساغر نشود از لب جانانه جدا شانه و زلف به هم تا سر الفت دارند می کند خون به دلم، زلف جدا، شانه جدا بس که ناراستی از ساغر دوران گل کرد همچو نرگس نکنم دست ز پیمانه جدا بوی آبادی اگر پا نگذارد به میان چون خرابی، نشود جغد ز ویرانه جدا در قفس تا نکنم زمزمه با خاطر جمع داد صیاد به من آب جدا، دانه جدا طغرای مشهدی : گزیدهٔ اشعار : ابیات برگزیده از غزلیات : شمارهٔ ۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/136598