عادت ابروی تست فته در انداختن آفت عالم شدن تیغ بقهر آختن زلف ترا شیوه است دل ببر آویختن روی ترا در خور است دیدن و جان باختن یکتنه خال تر است شکوت غارتگری از طرفی خاستن بر سپهی تاخن ماند گرفتار خار گل که برؤیت شکفت گشت زمین‌گیر سر و پیش تو ز افراختن ز آتش عشق تو جان گر بگذارد رواست نیست در این سوز و تب چاره بگداختن چشم شناسا نداشت هر که بجمعت ندید کوردلان را سزاست دیدن و نشاختن غفلت و نیسان ماست عادت بیچارگی از تو فرامش مباد عادت بنواختن در غلیانم مغی بر در میخانه گفت جان و سر اینجا بناست یکسره در باختن در ره عشق ای صفی این بود اول قدم ز آتش دل سوختن با غم جان ساختن صفی علیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/138638