عدد صدراعظم ار خواهی هست بی‌شک هزار و سیصد و پنج نود و یک پس از هزار و دویست عدد نام اوست در فرهنج صدراعظم شد اندرین تاریخ آنکه ویرانه‌ها از او شد گنج چون فزائی براین عدد ده و چار صدراعظم شود به فکر بسنج یعنی از لطف چارده معصوم یافت این منصب نکو بیرنج چشم بختش نبیند از ایام جز بگیسوی بار پیچ و شکنج هر دو خصم افکنند و میدان تاز فارس رزم و مهره شطرنج لیک آن غازی است و این بازی آن بود معجز این بود نیرنج اختصاصش ز هر کسی است چنانک ذوق عشق از خمار بذرالبنج صفی علیشاه : دیوان اشعار : متفرقات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/138839