عقل کل درکنه ادراک تو ره گم میکند گر بسویت ره نمائی های مردم میکند تا نبخشد حق بلطف خود کسی را چاره نیست گر چه بر امت رسول او ترحم میکند اول آمرزید آدم را و آنگه آفرید رحمتش عام است بر مردم تقدم میکند می نماید روی چون گل باز در صحن چمن بلبل روحم بوصل گل ترنم می کند لطف او بر ظالمان رحمی نکرد از وصل خویش می دهد تصدیع خود هر کو تظلم میکند تا ننوشم دانه آدم فریب از قول دیو سینه را زین غم دلم صد چاک گندم میکند بر براق دلم نشینم کو بهنگام عروج چار عنصر نه فلک در زیر یک سم می کند کوزه گردیدیم شخصی را که از چرخ او مدام کاسه می سازد سرو از جسم ها خم میکند هر که را یکسان نماید قهر و لطف ذالمنن همچو کوهی در بلای حق تنعم می کند کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130694