غیر خونابه چه خوردی ز می انگوری راحت روح طلب کن ز می‌منصوری بخور آن می‌که کند تقویت عقل و روان مخور آن باده که بر عقل دهد رنجوری جز که از عقل نگردی بسعادت نزدیک زانچه دورت کند از عقل از آن کن دوری ترسمت مست برآیی ز لحد روز جزا که شب و روز رود عمر تو در مخموری پیش حق عذر جنایات مدان مستی را نیست مسموع در آن محکمه این معذوری بنگر حاصل مغروری مغروران را بس کن این مستی و اینخودسری و مغروری عالمی سوخته از آتش این آب صغیر خود که داده است بدین مایه شر دستوری صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135751