فتنه جویی دوش تاراج دل و جان کرد و رفت خانه ام را آمد و چون سیل ویران کرد و رفت همچو گل اوراق اجزایم به هم پیوسته بود چون دم صبح خزان آمد پریشان کرد و رفت کلبه ام را داد بر باد فنا چون گردباد دامن خود بر زد و رو در بیابان کرد و رفت خانه ام بود از وصال او گلستان ارم خیر باد او به خاک تیره یکسان کرد و رفت بست بر بازو کمان و گوشه ابرو نمود سینه را سوراخ ها از خار مژگان کرد و رفت آمد و بال پر پروانه را مقراض کرد شمع بزمم را چراغ زیر دامان کرد و رفت روزگاری داغ او را داشتم در دل نهان بر سر من آمد و چون گل نمایان کرد و رفت غنچه وار افگند در اندیشه دور و دراز جوش سودایش سرم را پر ز سودا کرد و رفت از غم او شیشه ها کردند ساغر را وداع آمد و اسباب عیشم را پریشان کرد و رفت روز محشر دامنش خواهم گرفت ای سیدا در حق من ظلم ها آن نامسلمان کرد و رفت سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134319