لن تنالوا البر حتی تنفقوا یعنی جان در باز اندر راه او نفقه کن جان و دل دنیا و دین خویش را بر خاک افکن سر نکو فانی مطلق شو معدوم شو نیستی با هستی آمد روبرو وجه باقی باشد و فانی شود هم خیال و اعتبار و رنگ و بو کیف مدالظل چه گفت انسرو قد کوهیا غایب مشو پهلوی او کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130802