ما محو تجلی الهیم آسوده ز حب مال و جاهیم محرم بطواف کعبه دل محرم بحریم لا الهیم عریان بلباس خود پرستی وارسته ز جبه و کلاهیم نی در پی مال و ملک دنیا نه در غم لشگر و سپاهیم همواره بمسند قناعت در کشور فقر پادشاهیم صباح ببحر همچو ماهی سیاح بر آسمان چو ماهیم گریان بسحر چو شمع و خندان چون گل زنسیم صبحگاهیم داریم امید عفو هر چند مستغرق لجه گناهیم چون نور علی مسافران را بردرگه دوست خضر راهیم نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش اول : شمارهٔ ۲۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140378