مرا یک دم ز لعلت در کشیدن به از صد خم ز جام زر کشیدن بدین بستیم دیگر انتظارم چرا در راه آن کوثر کشیدن شبی تا روز و شامی تا سحرگاه ترا خواهم چو جان در برکشیدن به پایت سر سپردم تا نوازی به دست رأفتم بر سرکشیدن مگر آبی توان با رشته ی زلف از آن چاه زنخدان برکشیدن ز کلک آفرینش نیست ممکن از آن رو صورتی بهتر کشیدن مه و مهر جهان آرای او را خطا بینم به یکدیگر کشیدن صفایی طایر دل را بیاموز سراندر زیر بال و پر کشیدن ترا بر وصل جانان دسترس کو چرا ز اندازه پا برتر کشیدن صفایی جندقی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129367