منکه مخمور سحرگاه به میخانه روم شام سرمست و غزلخوان سوی کاشانه روم روز از ساغر می چونکه به بندم پیمان نا شده شب به سر ساغر و پیمانه روم آشنایان خرابات مرا نشناسند بسکه از خود به سوی میکده بیگانه روم طایر قدسم و خال رخ یارم هوس است سوی گلزار جمالش پی آن دانه روم شب ملولند مغ و مغبچه از من که به دیر همه با عربده و نعره مستانه روم جانب باغ روند اهل تنعم چو ز عشق منکه ویران شده ام جانب ویرانه روم فانیا جز به فنا ره نتوان برد به دوست این محالست که من عاقل و فرزانه روم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۲ - مخترع گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120247