من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم مگر چین و شکست صفحه عمر و حیاتم شد که در رنگ قبای او بهر چین و شکن میرم بهر تیر جفایش سینه خود را سپر سازم مرادم اینکه از تیرش بهر آئین و فن میرم به جرم عشق اگر قتلم کند جانم فدای او و گرنه نیش تیغش من به عشق خویشتن میرم عزای وامق و فرهاد و مجنون داشتم اکنون نماند چون منی صاحب عزا روزی که من میرم باستغنای زهد از صاف کوثر جان همی جستم فنای عشق بین فانی که بهر درد دن میرم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۴۳ - تتبع مخدوم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120268