می دان که باز راه ستم بر گرفته ای کز پیش گوش زلف به خم بر گرفته ای دریاب کار خود که ز ما دل ربوده ای دزدیده مهر خاتم جم بر گرفته ای هر جا که بند غم به دلی بر نهاده ای صد سلسله ز پای ستم بر گرفته ای گفتی جفا و جور بهم بر توان گرفت رفتی وفا و مهر بهم بر گرفته ای خاک توایم خون دل ما مریز از آنک ما را ز خاک نز پی غم بر گرفته ای راضی است دل به عشوه خشک و حدیث تر وین قاعده به دور تو هم بر گرفته ای بشکسته ای زیاده ز دلها دل مجیر پس در بهای وصل به کم بر گرفته ای مجیرالدین بیلقانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114775