نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد در رسم این رزیه قلم را بنان شکست یا خود بنان ز فرط قصور از زبان فتاد رخت از جهان کشید برون عیش ایمنی ز اول که نام کرببلا در جهان فتاد تنها نه آسمان و زمین در همند و بس این غم نصیب جان مکین تا مکان فتاد این دود دیده کوب بهر دودمان وزید وین رودخانه روب بهر خاندان فتاد این تاب بهره ی تن آزاد و عبد گشت وین داغ قسمت دل پیر و جوان فتاد آمد غم تو بر همه ذرات منقسم تنها همین نه سهم زمین یا زمان فتاد زین صلح و جنگ و لوله در وحش و طیر ماند زین نام ننگ غلغله در انس و جان فتاد خوش میزبان که جای میش خون به جام ریخت با میهمان خویش عجب مهربان فتاد شرع کنار رزمگه آب از دم سیوف این آبگه شریعه ی آن کاروان فتاد گلشن به باد رفتش و گل ها به خاک ریخت زین روضه داغ قسمت آن باغبان فتاد زین غم درید سینه فلک جای پیرهن وین رخنه آیتی است که در کهکشان فتاد یک باره مغز و پوست سراپای ملک سوخت گویی زبان غمش از تن به جان فتاد با حق به عهد دولت باطل چه ها رسید بریک بهار آفت چندین خزان فتاد تا کربلا ز شام یزید آتشی فروخت کز یک شراره یثرب و بطحا تمام سوخت صفایی جندقی : دیوان اشعار : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی : بند ۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129602