نخورند در گلستان، گل و لاله آب بی تو به گلوی شیشه ی می، نرود شراب بی تو چو دو یار مهربانی که ز هم جدا نگردند به چمن نمی گذارد قدم آفتاب بی تو چو پیاله جلوه ای کن به بساط بزم مستان که ز موج باده دارد قدح اضطراب بی تو نتوان کباب کردن اگر آتشی نباشد همه حیرتم که من چون شده ام کباب بی تو ز کجا سلیم خوابد شب دوری تو هیهات که چو شمع تا نمیرد، نرود به خواب بی تو سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101637