ندانم خویش کردم یا قضا کرد مرا از دل ترا از من جدا کرد درستی در شکست است این کمان را که هر تیری رها کردم خطا کرد وفا کردیم و جانان در مکافات تلافی را تدارک از جفا کرد خدا را با که گویم کآن جفا کار به بی رحمی چها گفت و چها کرد عجب کو با کمال مهربانی به آزار من اظهار رضا کرد از این درگو مران نومید و ناکام کسی کو تکیه بر فضل شما کرد به خونم داد مفتی حکم و بنیاد جزای خیر اگر بهر خدا کرد من استحقاق دارم زین بتر نیز ولی او این عمل محض ریا کرد خود از غیبت زبان در کام نکشید مرا تهدید ز اصغای غنا کرد بخوان آن کش خورش از نان اوقاف چرا در شرب آبی منع ما کرد حریفان نیست زاهد ز اهل اسرار که در کار خدا چون و چرا کرد مخوان گولم که با اوضاع این عصر صفایی بایدم عمدا خطا کرد صفایی جندقی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129193