ندهد دست اگر دولت دیدار مرا آخر الامر کشد دوری دلدار مرا پیش نگرفتم اگر راه بیابان جنون زلف زنجیر وشت بود نگهدار مرا نزدم بیهده اندر ره عشق تو قدم سیرها گشته در این راه پدیدار مرا شد چو منصور دگر راز من از پرده برون دار کوتا که رها سازد از این دار مرا؟ (صابرا) چون دهن یار شد این قافیه تنگ نه عجب پاره شد ار پرده ی پندار مرا صابر همدانی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131713