نه تنها خال هندویش رباید کفر و دین ما را به کف زنار گیسویش، بود حبل المتین ما را به کین از جیب فرعونی، برآرند ار جهانی سر کلیم آسا ید بیضا بود در آستین ما را مهی کز تابش مهرش دهد هر ذره را تابی چرا بر صدر بینایی نماید مستکین ما را نگین واری نداریم ار چه بر روی زمین جایی بسی ملک سلیمانی بود زیر نگین ما را مخوان از کنج میخانه به سوی خلدمان زاهد که خاک درگهش باشد به از خلد برین ما را تو می سوزی دل ما را، از آن ترسم که ناگاهی جهد برق جهانسوزی ز آه آتشین ما را اگر نور علی در دل نمیکرد این چنین منزل که کردی نقش شک زایل، به تایید یقین ما را؟ نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش اول : شمارهٔ ۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140178