نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن خون غم ریخته در جام فراموشی کن در صف خرقه بدوشان نتوان بود چو گل خرقه دور افکن و با آینه همدوشی کن چون صبا چند بغل گیری سرو و شمشاد؟ همچو آتش به خس و خار هم آغوشی کن هرچه بینی، ز بد و نیک جهان آینه وار گر فراموش کنی، شکر فراموشی کن فتنه در بزم ز سرگوشی جام و میناست تا توانی حذر از صحبت سرگوشی کن ناله ی مطرب و نی، هردو یکی کرده زبان می کنندم همه تکلیف که بیهوشی کن نقل می پسته ی شور است ازان کنج دهن ساقی ما مزه دارد، تو قدحی نوش کن هرچه بینی ز بد و نیک درین بزم سلیم خون دل نوش چو پیمانه و خاموشی کن سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101605