نیست دل اینکه من زار بلاکش دارم از تو در سینه خود پاره ای آتش دارم ساقیا جرعه می ده که بامید وصال درکشم چند دل از هجر جفاکش دارم روکشا جمعیتم را که من سودایی دل چو آن طره آشفته مشوش دارم هر طرف چابک رعنای من اندر جولان من سر خویش چو خاک سم ابرش دارم به قد خم شده چون ماه نو انگشت نما این همه شهرت ازان چابک مهوش دارم گر رسد ناخوشی از خلق خوشم چون فانی زانکه با ناخوشی اهل زمان خوش دارم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۵ - تتبع خواجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120260