هرکس ندیده غارت و یغمای ترکمن ببند اسیر بردن و تاراج تُرک من دانم که دل از او نتوانم دگر گرفت مشکل بود اسیر گرفتن ز ترکمن گفتم مگر دو اسبه گریزم ز دست غم آن هم نشسته بود چو دیدم به تَرک من از من که تَرک جان بنمودم به راه یار غیر از وفا چه دید که بنمود تَرک من با تاج شه صغیر برابر نمی‌کنم این افسر نمد که تو بینی به تَرک من صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135723