هر آنکو سر بخاک درگه پیر مغان دارد بیمن اختر فیروزخوش بختی جوان دارد خلوص‌آور بپیش و جان خلاص از حول محشر کن که زر تا نیست خالص بیم روز ‌امتحان دارد گمانم اینکه نفس مطمئنی نیست جز عاشق که عاشق نی ز دوزخ باک و نی شوق جنان دارد غلام همت آن عاشقم کز جور جانانه بجان صد آتش و قفل خموشی بر دهان دارد سر و سامان ز درویشان مجو دل بر قفس بستن نه از مرغی است کاندر شاخ طوبی آشیان دارد جهانرا خواجه خواهد در خط فرمان خویش آرد تو پنداری ز دیوان قضا خط‌ امان دارد صغیرا یاد مرک از دل کند مهر جهان بیرون بیاد آور بهار عمرت اندر پی خزان دارد صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135571