همره اغیار آن گل سر به صحرا کرد و رفت آتش داغ مرا چون لاله بالا کرد و رفت مدتی چون سرو بودم پای بست یک زمین تند بادی آمد از یکسوی بیجا کرد و رفت می کشد سوی زمین هند بخت تیره ام خاکمالم بس که چون نقش کف پا کرد و رفت در غم او برق بر من گوشه چشمی نمود آتشی در خرمن گلهای رعنا کرد و رفت در غم او منزلی باشد خراب از سیل اشک خانه ما را حباب روی دریا کرد و رفت سعی خوبان گر نباشد بیشتر از عاشقان یوسف از کنعان چرا قصد زلیخا کرد و رفت سیدا آخر شود چون خط گریبان گیر او این جفاهایی که آن گل در حق ما کرد و رفت سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134288